عمو نقل میکند که سالها پیش دریکی از روستاها شاهد جلسه و مشورت جمعی از روستائیان برای تکریم روحانی ماه رمضان مسجد ده بوده است . روحانی که برای برگزاری نماز جماعت و برپایی مراسم مختلف ماه رمضان از راه دور به روستا اعزام شده بود و اینک در پایان ماه آماده عزیمت می شد. جمعی از بزرگان روستا تلاش داشتند تا برای قدر دانی وجهی نیز جمع آوری کنند و محترمانه به او تقدیم کنند, در جمع آنها اوس عباس نامی میانه چندانی با این امور نداشت و همراهی نمیکرد .دیگران هرچه اصرار می ورزیدند اوس عباس انکار میکرد . بالاخره یکی از روستائیان به او میگوید اینکه نمیشود که آقا از راه دور بیاید ,یکماه زحمت بکشد, بدون اجر و اجرت و ما هزینه ای نپردازیم . اوس عباس که از فشار جمع کم آورده بود گفت: اولا اجر آقا باخداست ثانیا کور بشه هرکه پشت سرش نماز خوانده پولش را هم بدهد .
روزنامه تهران امروز
قسمت اول
3 خرداد 1389
قسمت دوم
13 خرداد 1389
عمویی دارم 77 ساله مقیم یزد که امیدوارم خداوند به او سلامتی، تندرستی و سال های سال زندگی با نشاط بدهد. گاهی از گفته ها و خاطرات و داستان های او به دوستانم چیزهایی گفته ام که این خاطرات خالی از لطف و حکمت و ظرافت نیست. با شروع وب نوشت حاضر برخی از دوستان بویژه دوست هنرمند و نکته سنجم حمید خیرالدین از کارگردان های سینما و تلویزیون که هم اکنون در لندن به سر می برد و دوست ارزشمند دیگرم دکتر بهمن امانی در تهران، متذکر و پی گیر نقل و بازگویی داستان های عمو شدند ، بر این اساس انشااللّه در کنار بحث های جدی فرهنگی و رسانه ای یادآور برخی از داستان های کوتاه و لطیف عمو خواهم بود.