شاید به زعم و نظر برخی موضوع برهنگی گلشیفته فراهانی قابلیت یا ضرورت اعتنا ندارد و باز گویی و اعتنا به آن نوعی اهمیت دادن است و ایجاد مشغولیت ذهنی برای برخی بویژه جوانان ،اما بنظر میرسد یادآوری چند نکته در این باب بی فایده نیست:
ا- معمولا رسانه های غربی از آنچه که به دیگران مربوط میشود نکات مرتبط به هنجار شکنی برایشان جالب تر است اصل توجه چند مجله و خبرگزاری از این باب است و گرنه گلشیفته فراهانی جز بازی در یکی دو فیلم موفق شهرت و اعتبار دیگری نداشته است و اصل اتفاق نیز هر روز توسط عده ای غیر هنرمند و اقشار نه چندان محترم جامعه خودشان رخ می دهد و به خبر تبدیل نمی شود .
2- متاسفانه در بعضی گفتگو ها سعی در برداشت سیاسی از این حرکت و یا تفسیری ازحرکت اعتراضی و از این قبیل نکات شده است که البته سخنانی بسیار دور از ذهن و به دور از منطق است ،با این حال اگر حتی یک در صد چنین شائبه ای وجود داشته باشد باید گفت بدا به حال سیاست در قرن بیست و یکم که حربه و عرصه و عرضه آن شده است برهنگی و تن نمایی که از هر جاندارغیر متفکری نیز بر میآید
3 - این خانم اگر اصراری بر ایرانی بودن خود دارد قطعا علاوه بر شرع اسلا م و عرف رایج ایرانیان از تاریخ ایران و ایرانیان نیز بی خبر است و نمی داند که پوشیدگی همراه با عنصر غیرت ایرانی و حرمت زن همواره و در تاریخ دیرین ایران تا به امروز از اجزائ منفک ناشدنی فرهنگ و تمدن ایرانی بوده و می باشد .
4 -طی سه هزار سال تاریخ ایران که آثار و نشانه ها و مستندات آن موجود است نه تنها برهنگی زنان هنر نبوده که دون شان ایرانی تلقی میشده است این را هم مجسمه ها و کتیبه ها و حکاکی ها ی بجا مانده از دوران هخامنشیان و قبل از آن تا کنون نشان میدهد که در هیچکدام از آثار گرانبهای موجود چون نقش های برجسته تخت جمشید زن برهنه و نیمه برهنه دیده نمی شود و هم طبق روایات و نوشته های متقن و معتبر تاریخی چنین بوده است .تاریخ تمدن ویل دورانت نیز تجلیات پوشش زنان در ایران باستان را چنان چشمگیر میخواند که می گوید حتی برخی تمدن نگاران و اندیشمندان ایران را منبع اصلی ترویج حجاب معرفی کرده اند و یا میگوید در زمان داریوش برهنه بودن بخشی از بدن زنان را بی شرمی می دانستند .
5-حتی در دوران قبل از انقلاب و زمان حاکمیت شاه با وجود سیاست های حاکم غربگرایانه کمتر هنرمند مردمی یا روشنفکر قابل اعتنائی برهنگی را نماد پیشرفت و ترقی میدانست در بعد مردمی و جریان غالب فرهنگ عامه نیز حتی تیپ های جاهل و لوطی و امثال آنها حفظ حریم و احترام به زنان و حمایت از آنها ،آبجی خواندن و خواهر دانستن آنها از رسوم قطعی مرام و معرفتشان بود طبعا آنها هیچکدام آبجی و خواهر لخت نداشتند اتفاقا هنرمند معروف بهزاد فراهانی در برخی از سریال های تلویزیونی و نمایشنامه های رادیویی بخوبی امثال این نقش ها را بازی کرده و طی آن ها از رسوم جوانمردانه و حفظ حریم و پوشش زن بعنوان عنصر و پایه احترام و اعتبار خانواه دفاع کرده است .
امیدوارم همانند همیشه تاریخ ، آحاد جامعه ایرانی در حفظ شان زن و خانواده ایرانی و فرهنگ ،تمدن و غرور و باور افتخار آفرین ایرانی کوشا باشیم
بحث پیرامون میراث فرهنگی موضوعی بس مهم و در فرهنگ و تمدن هر کشوری بسیار موثر است. امیدوارم در نوبتی دیگر بحثی مشروح در مورد آن داشته باشیم اما در اینجا صرفا به ذکر یک خاطره می پردازم .
در زمان مدیریتم در شبکه جام جم(سال 1387 ) خانمی ایرانی از مخاطبان شبکه در ایتالیا برایمان تعریف کرد که او با یک جوان ایتالیایی ازدواج کرده و دریکی از شهرهای دور از رم زندگی میکند او می گفت از ابتدا رابطه خوبی بین او و خانواده همسرش وجود نداشت در حدی که معمولا مورد طعنه و تمسخر آنها قرار میگرفت خانم ایرانی دلیل این وضعیت را اختلاف فرهنگی بین او و خانواده همسرش همچنین بی اطلاعی آنها از ایران و ایرانی و نیز تبلیغات منفی غرب علیه ایران میدانست . او تعریف کرد که یکروز از شبکه جام جم فیلم مستندی را می بیند که در آن آثار تاریخی شهر سوخته در نزدیکی زابل نشان داده می شد از جمله آثار و نقاشی های روی سفال که مجموع آنها در چرخش دورانی ظرف برای اولین بار تصویر متحرک را بوجود میآورد. گوینده میگوید تصویر متحرک و شکلی از کارتون را برای اولین بار ایرانیان ابداع کرده اند، مستندش هم همین آثار باقی مانده از حدود سه هزار سال پیش است .خانم ایرانی تکرار برنامه را ضبط میکند و مسئله ابداع اولین کارتون و تصویر متحرک توسط ایرانیان را با همسر ایتالیایی خود مطرح میکند و تصویر برنامه را نشان میدهد با تاکید بر اینکه زمانی که در اروپا هیچگونه تمدنی نبوده است ایرانیان تا این میزان پیشرفت داشته اند ،همسر ایتالیائی او نمی تواند موضوع را بپذیرد و پذیرش آن موکول میشود به طرح این ایده نزد یکی از استادان باستان شناسی دانشگاه و او پس از بررسی موضوع را تایید و برسابقه چند هزارساله تمدن ایرانیان تاکید میکند .این خانم هموطن میگفت از آن پس برخورد خانواده همسرش کاملا عوض شد و این رویداد کوچک سر آغازی شد برای برسی و تامل بیشتر همسر و اطرافیان ایتالیایی او و در نتیجه بهبود نگاه های آنان
دومین سفر عمو به تهران در سال 1345 انجام شد. سفرهای عمو از آن لحاظ اهمیت دارد که بخوبی نکات ریز اجتماعی و تحولات مدنی را در ذهن و یاد دارد و ما را با حال و هوای مقطع مورد بحث آشنا می کند . از سفر اول عمو تا سفر دوم او به تهران حدود 15 سال گذشته بود و در این پانزده سال ایران بویژه تهران با تغییر و تحولات بسیاری همراه شده بود .افزایش فروش نفت و قرار گرفتن آن به عنوان محور و قلب درآمد و اقتصاد کشور و تمایلات شدید غربی شاه سمت و سوی جدیدی را در مسیر حرکت کشور گشوده بود، جابجایی ها ،مهاجرتها و اختلاف طبقاتی همچنین ظهور طبقه جدید در همین سالها شکل گرفته بود و در حال سرعت گیری بود این بار تهران رشد جمعیتی و وسعت جغرافیایی زیادی یافته و در اوج جابجایی و استقرار مهاجرین از شهرها و روستاهای کشور بود . در این مقطع جمعیت شهر ها رو به افزایش بود ولی هنوز 60 درصد ازجمعیت کشور را روستائیان تشکیل میدادند .
در حالی که در سفر اول (سال 1331 )جمعیت تهران اندکی بیش از یک میلیون نفر بود در سال 1345 به دو میلیون و هفتصد هزار نفر رسیده بود در این سال (1345) طبق سرشماری 54 درصد از ساکنین تهران را متولدین شهرستانها (مهاجرین )تشکیل می دادند. اتفاقا تعدادی از اقوام نزدیک عمو بویژه چهار برادر زاده و دو خواهر زاده اش نیز در این سالها به تهران مهاجرت کرده بودند و او این بار بیشتر میهمان آنها بود که هرکدام کاری را پیشه کرده بودند و در مجموع روزگاری قابل قبول داشتند. خواهر زاده ها و برادر زاده ها ی عمو بیشتر در بازار تهران مشغول بودند و در مناطق نواب و خیابان ژاله منزل داشتند. این بار چون عمو هم تجربه بیشتری داشت و هم میزبانان و راهنماهای متعدد ،بازدیدهای بیشتر و متنوع تری از تهران به عمل آورد.
به دلیل حضور تعدادی از دوستان و نزدیکان در بازار پاتوق عمو طی روزهای حضور در تهران مغازه اکبرآقا یکی از خواهر زادگانش در بازار بود به همین دلیل بارها از میدان بزرگ و قدیمی توپخانه (امام خمینی )رفت و آمد و دیدن کرد، از ساختمان تازه تاسیس و شانزده طبقه پلاسکو در چهار راه اسلامبول که در آنزمان گفته می شد بلند ترین ساختمان تهران است دیدن کرد و بارها برای انجام فریضه نماز به مسجدشاه (امام خمینی ) بازار رفت همچنین ازساخت و سازهای خیابان تازه تاسیس آیزنهاور (آزادی )که همان ادامه راه کرج بود بازدید کرد و مجموعه میدان و بنای یادبود شهیاد (آزادی ) را دید که در حال ساخت بود ،مظاهر جدید تعلیم و تربیت ،مدارس و دانشگاه ها در گوشه وکنار شهر به چشم می خورد و تعداد آنها رو به افزایش بود با اینهمه جمعیت باسوادان کشور حدود 21 درصد بود .
یکی از برادر زاده ها یک روز تعطیل او را به پیست اسکی تازه تاسیس آبعلی در نزدیکی تهران برد ، عمو بخوبی مظاهر غربی ،ماشین های مدل بالا ، خانم های بی حجاب با پوشش های متفاوت و مدهای غربی را در آنجا دید ،در فاصله ای که تهران را ندیده بود ، شرکت واحد اتوبوس رانی در تهران تشکیل شده بود آنزمان در کنار اتوبوس های معمولی اتوبوس های دو طبقه که اتفاقا دیدنی و سوارشدنشان به یاد ماندنی بود بکار گرفته شده بود ، صدای رادیو ایران در مناطق مختلف به گوش میرسید ،تلویزیون نیز از سال 1337 (مهرماه )با سرمایه گذاری فردی بنام ثابت پاسال و با عنوان تلویزیون ایران شروع بکار کرده بود و اینک روزی چهار ساعت از حدود ساعت 18 به بعد برنامه پخش میکرد .زمینه های تاسیس رادیو تلویزیون ملی ایران نیز فراهم شده بود و از نیمه دوم همین سال (1345 ) تلویزیون ملی ایران شروع بکارکرد .
تلفن در تهران روبه گسترش بود و تا آنجایی که عمو به یاد دارد شماره ها پنج رقمی بودند و می شد با شماره 08 بعنوان کد و مرکز خدماتی شماره تلفن درخواستی را از آن سوال کرد، اما آن روز ها تداخل امواج و قاطی شدن خط های تلفن ،صف های مسافران تاکسی و دیر آمدن اتوبوس های واحدبه عنوان واقعیت های روز تهران دستمایه برنامه های طنز رادیو و سوژه روزنامه ها بویژه دستاویز مجله معروف و فکاهی روز یعنی مجله توفیق شده بود . عمو هنوز چند شماره از توفیق آنروزها را نزد خود دارد .
عمو در این سفر موفق شد برای اولین بار به سینما برود و از نزدیک فیلمی از سینمای ایران را ببیند ، اتفاقا در آن سال هنوز فیلم گنج قارون در یکی دو سینما اکران می شد ، گنج قارون در سال ۱۳۴۴ به نمایش درآمده بود و با فروش حدود ۱۰ میلیون ریال (یک میلیون تومان ) در آنزمان به عنوان پرفروش ترین فیلم سال و شاید از معروفترین و پر فروش ترین فیلم های قبل از انقلاب معروف شد، آقا رضا برادر زاده عمو او را برای دیدن فیلم به خیابان لاله زار مرکز و کانون نمایش فیلم ها و تئاترها ی آن زمان برد .عمو علاوه بر داستان اصلی فیلم بقول رسانه های امروزی حاشیه های این تماشا را بخوبی به یاد داشت و هیجگاه فراموش نمیکرد مثل صف خرید بلیط، قطع نمایش فیلم در وسط نمایش برای تعویض حلقه فیلم توسط آپاراتچی و فروش آجیل و ساندویچ در سالن سینما ،او هنوز تشویق های کم نظیر تماشاگرانی که با هم ذات پنداری یا تخیل شیرین خود محمدعلی فردین بازیگر نقش اصلی را که با صدای ایرج (خواجه امیری )گنج قارون نمیخوام را میخواند و سخاوتمندانه گنج و رفاه فوق العاده را می بخشید و زندگی کارگری و مردمی را همراه با قناعت و صمیمیت ترجیح می داد .